محل تبلیغات شما

برای یاور مشیرفر؛ به عنوان چشم‌روشنی فرزند تازه به دنیا آمده‌اش‌

بارداری:

من هیچ‌وقت مادر نبوده‌ام. نه فرزندی به دنیا آورده‌ام و نه تجربه‌ای از دوران بارداری داشته‌ام.

اما احساس می‌کنم انجام دادن یک سری از کارها درست شبیه بارداری است. جرقه‌ای در ذهنت به وجود می‌آید و نطفه‌ای بسته می‌شود. بعد کم کم از وجود تو، روح تو، جان تو تغذیه می‌کند.

مدام هم باید حواست به رشد آن باشد. به اینکه چیزی سلامتت را تهدید نکند. غذای ناسالم نخوری. لباس راحت بپوشی. خلاصه حواست به خور و خواب باشد. حتی جاهایی که می‌روی و چیزهایی که می‌خوانی و می‌شنوی.

من باردار نبوده‌ام هرگز اما جنین‌های زیادی را به دلایل زیادی از جمله ناپرهیزی‌هایی که برشمردم سقط کرده‌ام. راستش من از این سقط‌ها نمی‌ترسم، چیزی که نگرانم می‌کند عقیم ماندن است؛

از اینکه روزی برسد که نسبت به هیچ‌چیزی واکنشی نشان ندهم.

از اینکه روزی هیچ نطفه‌ای در من شکل نگیرد.

بارداری و دوران باداری مهم است. اما از آن مهمتر نطفه‌ای است که بسته می‌شود.

 این روزها آبستن کلماتم.

کلماتی که بندنافشان نه از مغزم، که مستقیم از قلبم تغذیه می‌کنند.‌

 

زایمان:

پیش از این درباره بارداری و آبستنی نوشتم.

بالاخره هر بارداری روزی به اتمام می‌رسد، و ناگاه با یک درد عجیب مواجه می‌شوی. 

دردی که پیش از این بارها به آن فکر کرده‌ای، برایش برنامه‌ریزی کرده‌ای، در ذهنت تصویرسازی کرده‌ای و شاید حتی برای جنینی که در راه داری انواع و اقسام لباس‌ها را آماده داری.

زایمان درد دارد. درد عجیب‌تر اما درد افکار موهوم است. اینکه جنینی که به دنیا هدیه می‌دهی کامل و سالم است یا نه. 

قدمش مبارک است یا نه.

دوستان و آشنایان و اقوامت دوستش خواهند داشت یا نه.

در نهایت اینکه عاقبت بخیر می‌شود یا نه.

همه این افکار ذهنت را آشفته می‌کند و وای به روزی که دلت بلرزد و بترسی، آنگاه بزرگ کردن و پر و بال دادن یک مورد از این افکار به تنهایی کافیست تا فرزندت، عزیزت، آنچه از وجودت به او بخشیده‌ای را به نابودی بکشانی.

ترسناک‌ترینشان هم ناقص بودن جنین است.

بدون شک، آن زمان که گمان ببری فرزندنت ناقص خواهد بود دیگر برای به وجود آمدنش، و برای مواجهه با دنیا امانش نمی‌دهی و حتی فرصت تصمیم‌گیری و انتخاب را به او نمی‌دهی.

این بار به انتخاب خودت، تن می‌دهی که درد سقط را تحمل کنی.

کلمات و نوشته‌ها هم سرنوشت مشابهی دارند.

 همینکه خیال کنی نوشته‌ات ناقص است و به کمال نمی‌رسد؛

یا به بهانه بهترشدن و رشد و کامل شدن، دوران بارداری را طولانی‌تر کنی، سرنوشت خوشایندی نصیبشان نخواهد شد.

نتیجه کاملا واضح است؛ یا به سقط تن می‌دهی، یا به اندازه‌ای زایمان را عقب می‌اندازی که فرزندت مرده به دنیا می‌آید و حتی فرصت سوگواری هم نخواهی داشت.

جنین مرده که نه سنگ قبری خواهد داشت و نه حتی نام و نشانی!

 

تولد:

زایمان درد دارد. اما بی‌شک آنچه متولد می‌شود زیباست. 

آنقدر زیبا که تمام دردهایی که تحمل کرده‌ای را فراموش کنی

چرا که حالا تو خالقی، آفریننده‌ای و مخلوقت پا به عرصه حیات گذاشته است.

کم‌کم یاد می‌گیری که باید رهایش کنی و اجازه دهی به این سو و آن سو برود، 

اگر زاده عشق باشد در دل عاشقان خواهد چرخید.

اگر زاده فکر باشد، در دل دانشمندان و عالمان،

و اگر زاده خرد باشد در جان خردمندان.

در هر صورت به راهش ادامه خواهد داد.

___________________

از سری دستنوشته‌های قدیمی

برای یاور مشیرفر؛ به عنوان چشم‌روشنی فرزند تازه به دنیا آمده‌اش

چه محبت‌ها و دوست‌داشتن‌هایی که جا مانده‌اند

برای شاهین کلانتری که عاشق نوشتن است

درد ,بارداری ,اینکه ,هم ,می‌شود ,روزی ,به دنیا ,یا نه ,از این ,را به ,اگر زاده ,عنوان چشم‌روشنی فرزند

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هيات مشتاقان امام حسين (ع) تبريز عباسي